زبان مادری، مهمترین رکن هویت فرهنگی یک ملت!
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۱۵۶۰۸
ایسنا/قم وطن واژهای پر معنا و پرمغز که یادآور مادری دلسوز و فداکار است و آغوش بازش در ذهن نمود پیدا میکند و با زبان خود با مردمانش سخن میگوید.
آری زبان مادری که از بدو تولد همراه و همراز آدمی بوده و گویی وصلش جدایی ناپذیر است.
دوم اسفند روز جهانی زبان مادری است، روزی مردمان این کره خاکی از ظلم و جور مستبدان و خودکامگان حکومتی برای حفظ زبان مادری خود که همچون ناموس برایشان مقدس و ارزشمند بود، به پاخواسته و جنگیدند و صدای هم نوعان خود شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده است تا آتش دشمنی و کینه مردم و حکومت را خاموش کند، مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها اعلام کرد.
نامگذاری این روز جهانی مرهون مبارزه مردم بنگلادش برای دفاع از زبان مادریشان است، که در ایران نیز به این مناسبت مراسم مختلفی برگزار میشود.
ایران ما کشوری با تنوع گسترده زبانی که در سرتاسر این مرزو بوم بدان زبان سخن میگویند و گذران زندگی میکنند، اما زبان فارسی تنها در بین این زبانها رسمیت یافته و اصیل معرفی شده است، لذا این روز فرصت مناسبی است تا فعالین این عرصه برای حفظ زبان خود همت گمارند.
حدود نیمی از زبانهای دنیا در معرض نابودی قرار دارند. مرگ هر زبان به معنای از دست رفتن مجموعهای از فرهنگ، تاریخ و آداب گروهی از ساکنان زمین است، به همین خاطر هرساله تجمعات و طومارنویسیهای زیادی برای به رسمیت شناخته شدن زبان هر قومیتی به وقوع میپیوندد.
مبارزه بر سر حفظ زبان مادری ایرانیان قدمتی دیرینه دارد و شکل دیگر می توان گفت که جزوی از تاریخ این دیار دارد.
آنچه که از دیرباز بر سر زبان فارسی آمده خود حکایتی جانگداز و مفصلی است که مجال و توانی دوچندان برای برزبان راندنش میطلبد، اما چنانکه استاد شفیعی کدکنی، نویسنده اجتماعی و گرانمایه تاریخ ایران از فارسیزدایی انگلستان در شبهقارهٔ هند و روسیه با زبان اقوام آسیای میانه سخنوری کرده است، اعلانش خالی از لطف نیست.
محمدرضا شفیعی کدکنی در این خصوص، چنین گفت: «وقتی انگلیسیها به زبان فارسی مسلّط شدند، گفتند: گور بابای زبان فارسی! شما زبان فارسی برایتان خوب نیست، شما بیایید اُردو را که یک زبان محلّی است، این را بگیرید بزرگش کنید و همین کار را کردند.میدانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد، مثنوی دارد، سعدی دارد، حافظ دارد، نظامی دارد.
میتواند با شکسپیر کُشتی بگیرد. ولی زبان اردو چیزی ندارد که با شکسپیر کُشتی بگیرد. بعد از مدتی بچّۀ هندی میگوید: گور بابای این زبان اُردو. من که میتوانم شکسپیر بخوانم، چرا این شعرهای ضعیف و این ادبیات چه و چه را بخوانم! اصلاً زبانم را انگلیسی میکنم، چنانکه کردند.
ببینید آنهایی که روی زبانهای محلّی ما فشار میآورند که من آقا به لهجۀ کدکنی بهتر است شعر بگویم، او میداند چکار میکند، او میداند که در لهجۀ کدکنی، شاهنامه وجود ندارد، مثنوی وجود ندارد، نظامی وجود ندارد، سعدی وجود ندارد. این لهجه وقتی که خیلی هم بزرگ بشود چهار تا داستان کوتاه و دو سه تا شعر بند تنبانی میراثش خواهد شد. آن بچه هم میگوید من فاتحهٔ این را خواندم.
من شکسپیر میخوانم یا پوشکین میخوانم. الان شما فکر میکنید روسها چه کار میکنند در آسیای میانه، در سرزمین آسیای میانه روسها الان سیاستشان همین است. هر قومیت کوچکی را پروبال میدهند. میگویند خلق قزاق، بگویید گور بابای ادبیات فارسی و سعدی و حافظ. شما بیایید لهجۀ خودتان را موسیقی خودتان را. ما برایتان کف میزنیم، ما برایتان دپارتمان در مسکو تشکیل میدهیم. مطالعات قوم قزاق و چه و چه را.
آن بچۀ قزاق مدتی که خواند میگوید این زبان و فرهنگ قزاقی چیزی ندارد. من داستایوفسکی و چخوف و پوشکین میخوانم. لرمانتف میخوانم. فاتحه میخوانم بر زبان و فرهنگ ملی خودم. روس میشود.
این نظر من نیست که بگویید من یک شوونیست فارس هستم.اما با آن لهجۀ محلی که تشویقت میکنند، بعد از مدتی نوۀ تو، نبیرۀ تو، میگوید من روس میشوم، انگلیسی میشوم. شکسپیر میخوانم، لرمنتف میخوانم، پوشکین میخوانم. این را ما هیچ بهش توجه نمیکنیم.
زبان فارسی در همه کرۀ زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلالالدین و شاهنامه و سعدی و حافظ و دیگر شاعران نامدار شناخته میشود. در همۀ دنیا. شکسپیر با آن نمیتواند کشتی بگیرد. پوشکین با آن نمیتواند کشتی بگیرد.
هماکنون همین کار در آسیانه میانه توسط روسیه درحال وقوع است، بطوری که سه نسل، چهار نسلِ دیگر بگذرد، بچههای قزاق و اُزبک و تاجیک، روس هستند.
ما نمیخواهیم هیچ زبان محلّیای را خدای نکرده بیاعتنایی کنیم، چون این زبانهای محلّی پشتوانۀ فرهنگی ما هستند. ما اگر این زبانهای محلّی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملاً نمیفهمیم.
ولی این زبان بینالاقوامی که قرنها و قرنها و قرنها همۀ این اقوام درش مساهمت همکاری و همیاری دارند، هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری تقدم ندارد در ساختن امواج این دریای بزرگ.
ما به این باید خیلی بیشتر از اینها اهمیت بدهی.
در روسیه پوتین اجازه نمیدهد به اینها که خط نیاکانشان را یاد بگیرند. نمیخواهند گلستان سعدی و بوستان سعدی و نظامی بخوانند، سنگ قبر پدربزرگشان را نمیتوانند بخوانند اینها. انگلستان آن شبه قاره هند را هم همینطوری کرد. اول زبان فارسی را از بین برد، بعد گفت: شما اردو بخوانید. اردو چه دارد که با شکسپیر کُشتی بگیرد. خیلی مهم است. ما این را باید بدانیم. این زبان بین الاقوامی ما منحصر در فارسیزبانان نیست همۀ اقوام، مساهمتکنندگان در خلاقیت این فرهنگ و زبان هستند.
وی در ادامه از خاطرات سفر تحصیلی و مطالعاتی خود در آکسفورد این چنین بیان کرد: من در آکسفورد که بودم، آنجا در کتابخانهاش، یک فرد انگلیسی که اسم و همه اطلاعات فردی وی انگلیسی بود و از قضا عضو کمپانی هند شرقی، برای یادگیری زبان فارسی آمده و به فارسی شعر میگفت و شعر در سبک هندی میسرایید.
شماهایی که زبان مادریتان هست، شما که بعضیهایتان فوق لیسانس و دکتر ادبیات فارسی هستید محال است شعر بیدل را بفهمید.
بیدل یک منظومۀ بسیار بسیار منسجم و پیچیدهای است که کُدهای هنریش را هر ذهنی نمیتواند دیکُد کند به اصطلاح زبانشناسها؛ و این آدم آمده و به سبک بیدل شعر گفته و چقدر جالب و عالی است. آدم باورش نمیشود که اینقدر این انگلیسیها خوب سرودند.»
زبان مادری بخشی از هویت هر شخص است و نبودش آدمی را به طفل سرگردانی در شهری غریب افتاده مبدل میکند که در جستجوی مادر خویش است، لذا پاسداری از وی ارجحیت دارد بر هر آنچه در ذهن سیال آدمی است.
زبان فارسی سلیس و روان و با اصالت است، چنان که نیاکان ما نیز بدان سخن میگفتند و احترام و حفاظت از آن را مغتنم میشمردند، چرا که در معرض تغییر و تحول بود اما دستخوش زوال نشد و همچون دُری نایاب از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و همچنان استوار به زندگانی خود ادامه میدهد.
امروز روز جهانی زبان مادری است و باید با احترام به همه زبان ها و گویش ها، پاسبان حریم امن گفتمان فرهنگی خود باشیم و آن را صیانت کرده و با احترام به همه تفاوت های زبانی، از این فضای آزاد مکالمه با دنیا با رعایت اصل احترام و هویت مفهومی، نقشی ماندگار در عصر پرهیاهوی وحدت گرایی ضد کثرت در دنیای امروز باشیم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری زبان مادری زبان فارسی زبان مادری وجود ندارد زبان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۱۵۶۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای اسرائیل درباره ترور نیروی وابسته به سپاه؛ رامین یکتاپرست کیست؟
برخی رسانههای اسرائیلی ازجمله جروزالم پست وبرخی از رسانههای فارسیزبان وابسته به آنها یعنی ایران اینترنشنال درخبری مدعی شدند که رامین یکتاپرست توسط اسرائیل کشته شده است، این رسانهها او را نیروی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی میکنند.
برخی رسانههای اسرائیلی ازجمله جروزالم پست وبرخی از رسانههای فارسیزبان وابسته به آنها یعنی ایران اینترنشنال درخبری مدعی شدند که رامین یکتاپرست توسط اسرائیل کشته شده است و او نیروی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است.
بنابر گزارش تسنیم، پیگیری خبرنگار ما از منابع مطلع حاکی است که این اخبار صرفاً یک دستاوردسازی خیالی برای رژیم تروریستی اسرائیل است و فردی بهنام رامین یکتاپرست هیچ ارتباطی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ندارد.
رامین یکتاپرست یک فرد دوتابعیتی است که سابقه چندان مثبتی هم ندارد؛ همچنین برخی اطلاعات حاکی است که او در یک درگیری شخصی کشته شده است.
رسانههای اسرائیلی و بهویژه فارسیزبانهایی مانند ایران اینترنشنال، پس از شکست این رژیم در عملیات تنبیهی وعده صادق، در چند نوبت سعی کردهاند دستاوردهای خیالی برای آنها بسازند.
خود رسانههای آلمانی هم پیشتر نوشته بودند که طبق ادعای پلیس آلمان یکتاپرست در سالهای 2009 و 2010 یک فاحشهخانه در لورکوزن آلمان را اداره میکرد و پس از آن به کلوبهای موتورسواری که به بزهکاری شهرت داشتند، ملحق میشود.